تحلیلی پیرامون سخنان رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت
استراتژی دشمن؛ حاکمیت رهروان شاه سلطان حسین
یکی از ویژگیهای دولت نهم بهویژه شخص رئیسجمهور که آنرا از دیگر دولتها ممتاز میکند، داشتن روحیه شجاعت و ایستادگی در مقابل زیادهخواهیهای دشمن است. مقام معظم رهبری، در تجلیل از دولت فعلی میفرمایند: «روحیه تهاجم در مقابله با زورگویان بینالمللی، یک وقت هست که زورگویان بینالمللی میآیند و میگویند که آقا فلان کار را کردهاید و ما رفع و رجوع میکنیم، نه وا...، نه با....! ولی یک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگویانه است، مهمترین دفاع در چنین مواقعی هجوم است. زورگویان بینالمللی نقاط ضعف زیادی دارند، جنایت میکنند، فساد میکنند، به حقوق بشر تجاوز میکنند، به حقوق ملتها تعدی میکنند، انسانها را لگدمال میکنند و همه کارهای زشت را انجام میدهند، آخر هم طلبکار همهاند! نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمی و با حالت طلبکاری، گفته و بیان بشود. اینجور نیست که ما برای تهاجمات سیاسی بینالمللی، بخواهیم پاسخ پیدا کنیم... ما ادعا داریم و مدعی اینها هستیم. ما در مقام پاسخگویی نیستیم، چرا باید سؤال بکنند تا کسی مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بیجا میکنند سؤال و ادعا میکنند. این روحیه، روحیه خوبی است، روحیه انقلاب این است.(1)
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان فرمودند: «مسأله اعاده عزت ملی و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیادهطلبی سیاستهای دیگران و ترک شرمندگی در مقابل غرب و غربزدگی را هم انسان در این دولت احساس میکند.»
بیتردید یکی از ویژگیهای دولت نهم که مقام معظم رهبری آنرا احیاگر شعارها و گفتمان امام و انقلاب معرفی میکنند، داشتن همین روحیه است. حضرت امام(ره) هیچگاه با دشمن از موضع ضعف سخن نمیگفت؛ بلکه همواره از موضع تهاجم به دشمن، آنرا تحقیر میکرد و در مقابل، خودباوری، شجاعت، احساس غرور و عزت را در مردم بهویژه جوانان عزیز این کشور نهادینه مینمود. گفتمان امام در برابر فشار و ارعاب و تهدید دشمن این است: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
معالاسف در دهه دوم انقلاب، کسانی عنان قوه مجریه را در دست گرفتند که بعضاً به جای خودباوری، غربباوری در وجودشان موج میزد! اینگونه افراد از یکسو شیفته تکنولوژی و خرد غربی بودند، و از سوی دیگر با تمام وجود از سلاحهای پیشرفته غربیها هراسناک بودند و بهعبارت دیگر گفتمان غالب آنها این بود: باید از آمریکا ترسید!
برای نمونه، به برخی اظهارات مسؤولان منفعل و ترسوی آن دوران اشاره میکنیم: بهزاد نبوی (نایب رئیس مجلس ششم:) «در واقع هیچ منطق و عقل سلیمی حکم نمیکند که یک کشور جهان سومی -حتی اگر همه ملت پشتیبان حکومتش باشند و همه این ملت مسلح- به جنگ نظامی با آمریکا، ابرقدرت جهان، بروند. در واقع خدا و تاریخ، سردمداران ملتی که آن کشور را به جنگ با ابرقدرت جهان بکشانند، نخواهد بخشید. این سخنان را که میگویم، شاید جبهه بگیرند که فلانی از آمریکا میترسد، بلهً به خاطر کشورم، مردمم و انقلابم از آمریکای تا بن دندان مسلح میترسم.»(3)
وی در مصاحبه دیگری با تأکید بر ضرورت ترس از دشمن، میگوید: «مسلم است که میترسم! کیست که از یک آمریکایی تا بن دندان مسلح که در عراق خود را چنین نشان داد و هیچ احترامی برای استقلال دولتها قایل نیست، نترسد! بله، من میترسم، ظاهراً آمریکاییها هر کاری بتوانند میکنند، سازمان ملل متحد یا حتی افکار عمومی غرب هم اهمیت ندارند.»(4)
آقای مزروعی، عضو حزب مشارکت، هم بر همین سیاست پافشاری کرده میگوید: «منابع درآمدی و مشکلات فراوان اقتصادی نیز این اجازه را به ما نمیدهد و حتی احتمال قطعی حمله نظامی هم نباید وسوسه رویآوردن به این سیاست بازدارندگی نظامی دامن بزند، تجربهِ فروپاشی شوروی سابق و اخیراً سقوط رژیم صدام پیشروی ماست.»(5)
محسن آرمین، عضو سازمان نامشروع مجاهدین، نیز به جای ارائه راهبرد «مقاومت در برابر دشمن»، استراتژی «فرار به سوی ذلت» را توصیه میکند و میگوید: «ما قدرت گذشته را نداریم و در مقابل، آمریکا قویتر و گستاختر شده و اگر جایی را نشان کرد به هر بهانهای حتماً به آنجا حمله میکند.»(6) در همین راستا بود که یکی از اصلاحطلبان در دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: تازه فهمیدهام که آموزههای دین مسیحیت که میگوید اکر به یک طرف صورتت سیلی زدند آن طرفش را هم بیاور تا بزنند، حق است و مطابق با سیاست تنشزدایی!
اتخاذ این نوع استراتژی در سیاست خارجی، یعنی سیاست تسلیم و سازش در برابر تهدید و خودکشی از ترس مرگ موجب شده بود تا طرفداران عزتمندی و اقتدار مقاومت در برابر تهدیدهای دشمن را کسانی معرفی کنند که شعور ترس و درک خطر را ندارند. احمد شیرزاد، عضو حزب مشارکت، در اینباره میگوید: « برای ترسیدن، شعور ترس لازم است. بعضی ممکن است نترسند؛ چون شعور درک خطر را ندارد]![ شواهدی که در هفتههای اخیر از تحلیلهای بعضی از تحلیلگران دیدیم، نشان میدهد که پارهای از آقایان، اصولاً اطلاع دقیق و درستی از توان تسلیحاتی پیشرفته و سیطره اطلاعاتی آمریکا و دیگر کشورها و نقاط واقعی قوت و ضعف طرف مقابل را ندارند.»(7)
از نظر اینگونه افراد، ایستادگی در برابر تهدیدهای دشمن، امری ناپسند به شمار میآمد. بههمین سبب سعی میکردند حتی نیروهای مسلح را که وظیفهشان ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای دشمن است زیر فشار قرار دهند؛ از یکسو بودجه سپاه را کاهش و بودجهِ گفتوگوی تمدنها را افزایش دادند و از سوی دیگر میخواستند سیاست ترس و انفعال را بر شخصیتهای طراز اول سپاه و ارتش نیز تحمیل کنند و حتی از رهبری نظام بخواهند به سیاستهای القایی این گروه گردن نهد و خواست سیاستمداران بزدل را تأمین نماید! شاید هم اینگونه افراد بعضاً نقش ستون پنجمی را ایفا میکردند که میبایست، زمینه را برای عملیات نظامی دشمن فراهم کنند تا با یک حمله نسبتاً جزیی، مسؤولان و مردم دچار وحشت و اضطراب شوند و آمریکا بتواند با هزینهای کم تر، به اهداف خود که تسلیمشدن انقلاب اسلامی است، دست یابد. با اندکی تأمل درباره مواضع این گروه میتوان با حقایق بیشتری آشنا شد.
جرج دبلیو بوش درست در سال گفتوگوی تمدنها یعنی سالی که بودجه سپاه کاهش یافت و بیش از 5/3 میلیارد تومان به گفتوگو تمدنها اختصاص داده شد پس از کسب مجوز جنگ از کنگره آمریکا اعلام کرد: «در صورت لزوم، علیه کلیه کشورها و سازمانهای تروریستی در هر نقطه از جهان دست به عملیات نظامی خواهیم زد.» او پس از گذشت چندماه، ایران را محور شرارت خواند و به حمله نظامی تهدید کرد.(8)
در دورانی که مدعیان اصلاحطلبی، سیاست «فرار به سوی ذلت» را استراتژی خود قرار داده بودند، سردار ذوالقدر، جانشین وقت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- در واکنش به اظهارات گستاخانه بوش، در گفتوگوی خبری شبکه 2 اظهار داشت: «ایران یک کشور بزرگ با جمعیت وسیع با جغرافیایی قابل دفاع، زمین پیچیده و ... است. اگر آمریکاییها دیوانگی کرده به ما حمله بکنند، ما در چهارچوب مرزهایمان از خودمان دفاع نمیکنیم، ما یک دست بلند و پرتوان داریم که در هرجایی میتوانیم منافع آمریکا را تهدید کنیم... در همین خلیج فارس همه سرمایههای آمریکاییها در این منطقه است. 60 تا 70درصد سوخت دنیا از این منطقه تأمین میشود. خوب اینجا زیر دید و تیر ماست. البته ما نمیخواهیم تهدید بکنیم، ولی اگر امنیت ما مورد هجوم قرار گرفت، هیچ جای دیگر امنیت نخواهد داشت و این توان را ما داریم که یک چنین تهدیدی را با قدرت پاسخ بدهیم... ما فکر میکنیم که اینها بیشتر به یک بلوف سیاسی دست زدهاند. ولی اگر بخواهند عمل کنند، دنیا را با یک بحران جدی مواجه خواهند کرد، حادثه ایران ممکن است شروعش در اختیار آنها باشد، ولی ادامه آن بههیچ وجه در کنترل آنها نخواهند بود.(9)
بهدنبال این پاسخ کوبنده، مدعیان اصلاحات و طرفداران بهاصطلاح جامعهِ چندصدایی! به جای مقابله با اظهارات گستاخانه بوش و دستکم شکایت به مجامع جهانی، کوشیدند این صدای بلند شده از موضع اقتدار را خاموش کنند تا در فضای گفتوگوی تمدنها، میدان برای یکهتازیهای بوش فراهم باشد و دیگر کسی جرا‡ت نکند سخنی برخلاف میل یا سیاستهای تنشزدایی آقایان بگوید!
سازمان مجاهدین انقلاب با صدور بیانیهای خشن و توهینآمیز، سپاه پاسداران انقلاب و مشخصاً جانشین فرماندهی سپاه را مورد زشتترین حملات قرار داد و نوشت:« اظهارات غیرمسؤولانه و ماجراجویانه برخی افراد، اگر برخاسته از غرضورزیهای سوءنباشد، ناشی از جهل و خام اندیشیهای کودکانه است. تهدید آمریکا به عملیات استشهادی و اعلام بهخطر انداختن امنیت شهروندان آمریکایی، نشاندهنده عمق ناآگاهی و مسؤولیت ناشناسی چنین افراد غیرمسؤول میباشد. بهراستی گمان میکنند که توانایی انجام عملیات استشهادی سنگینتر و فاجعهبارتر از عملیات یازده سپتامبر را دارند که این چنین شعار میدهند.»(10)
روزنامه نوروز -ارگان غیررسمی حزب مشارکت- در همان روز یعنی 28/11/80 در مقالهای توهینآمیز باعنوان «بوش و موش» سخنان سردار ذوالقدر را اقدامی ضدملی و در جهت تضعیف روند اصلاحات ارزیابی کرد و نوشت: «برخی افراد مخالف اصلاحات، از تهدیدهای بوش استقبال کردهاند و درصدند که از این فرصت استفاده کرده و موش خود را در جنبش مردمی کشور بدوانند و شایدهم خود نقش موشی! را بازی کنند که قدرتهای بیگانه قصد دواندن آن در جنبش اصلاحی را دارند.»! در کنار این فضاسازیهای رسانه ای، نمایندگان مجلس ششم وزیر محترم دفاع سردار شمخانی را به مجلس احضار کرده از ایشان توضیح خواستند؛ با توضیحات سردار شمخانی و ارائه نوار مصاحبه سردار ذوالقدر، اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس قانع شدند؛ ولی فردای آن روز با تلاش بهزاد نبوی، نامهای با 172 امضا از تریبون مجلس خوانده میشود که در آن، همان مواضع علیه سپاه و بهویژه شخص سردار ذوالقدر اتخاذ شده بود در این بیانیه ضمن حمایت تلویحی از بوش بهسبب تهدید جمهوری اسلامی، نظام اسلامی ایران را مستحق چنین تهدیدی معرفی کردهاند: «بدون تردید بیاعتنایی به مطالبات مشروع و قانونی مردم، تداوم تضییقات علیه آزادی مطبوعات و محاکمه روزنامهنگاران و فعالان سیاسی، ماجرای شکنجه متهمان قتلهای زنجیرهای و پخش نوارهای مربوطه از رسانههای خارجی، ادامه برخورد با دانشجویان و دانشگاهیان و... بهرهبرداری سیاسی از دادگاه شهرام جزایری و آثار زیانبار آن در افکار عمومی، بهتدریج میتواند دستاوردهای درخشان]![ جبهه دوم خرداد را در سطوح داخلی و خارجی تحتالشعاع قرار داده و روند امور را در مسیری که خواست همه مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران، از جمله آمریکاست، بهپیش ببرد... در چنین شرایطی برخی اظهارات غیرمسؤولانه و تحریکآمیز نظیر تهدید به جلوگیری از خروج نفت از منطقه خلیج فارس، احتمالاً با هدف تحمیل شرایط نظامی بر کشور و توقف روند اصلاحات صورت میگیرد.»(11)
تهاجم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اندازهای دور از انتظار بود که عناصر وابسته به سازمان سیا نتوانستند خوشحالی خود را از آن پنهان نگه دارند: «بهنظر میرسد این یک سرفصل بسیار مهم در ایران است که کسانی در مجلس ایران، جلوی دستگاه و جلوی سپاه را بگیرند. سپاه باید سیاست را به دولتمردان واگذار کند.»(12)
سیاستپیشگان ترسو و القاکنندگان ترس و انفعال در دولت اصلاحات که به گمان خود توانسته بودند هر فریاد مخالف سیاستهای القایی خویش را خاموش سازند، برای فضاسازی بیشتر و ایجاد بستر مناسب برای تحقق اهداف خود، اقدام به انتشار نظرسنجی -یا بهتر بگوییم نظرسازی- شگفتآوری کردند که در آن، 74 درصد از پاسخگویان به این نظرسنجی، موافق مذاکره ایران و آمریکا معرفی شده بودند! این نظرسازی انعکاس گستردهای در مطبوعات زنجیرهای یافت و با تیترهای درشت اینگونه وانمود میشد که فقط 5/17 درصد مخالف رابطه ایران و آمریکا هستند.(13)
تئوریزهکنندههای سیاست ترس و انفعال که به خیال خود بستر لازم را برای پیادهکردن اهدافشان فراهم میدیدند، تصمیم داشتند به پندار خویش با شکستن آخرین سنگر، رهبری نظام را نیز در جهت خواست خود به انفعال بکشانند! از اینرو با سوءاستفاده از کانون مجلس و نمایندگی مردم، نامهای تنظیم کردند که به «دادخواست علیه نظام و رهبری» یا «پیشنهاد جام زهر» معروف شد. این نامه که به امضای 135 نفر از نمایندگان رسیده بود، پیش از آنکه بهدست رهبری برسد، به صورتی گسترده در سایتهای اینترنتی منعکس گردید و برای مدتی طولانی خوراک تبلیغاتی رسانهای بیگانه را فراهم ساخت! در بخشی از این نامه آمده است: «شاید در صفحات تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت، تنها با تسامح میتوان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و یا پیش از پذیرش قطعنامه 598 با وضع کنونی قابل مقایسه دانست که در اولی با قطع هرگونه امید در داخل، عامل خارجی سرنوشت کشور را رقم زد و در برههِ دوم، دوراندیشی و اراده و تدبیر حضرت امام خمینی و اتکای به مردم کشور را نجات داد اما شاید دوره کنونی از این لحاظ بیمانند باشد که شکافهای سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمیبیند، برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است...» القاکنندگان ناامیدی و ترس در دل مردم، در ادامه نوشتهاند: «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بیتردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوی ملت با همان پاداشی مواجه میشود که امام عزیز راحل روبهرو شد. این اقدام؛ نشانهِ تدبیر، دوراندیشی، مصلحتجویی و خیرخواهی و توفیق الهی است.»(14)
درست در همین زمان که سیاستمداران ترسو، رهبری نظام را نیز برای تسلیم در برابر دشمن، زیر فشار قرار داده بودند، دولت اصلاحات، از طریق سوئیسیها نامهای برای دولت آمریکا فرستاد که بعدها شبکه 4 بیبیسی در سال 2006 (5 مهر 1385) از آن پرده برداشت. در این نامه ننگین و سراسر انفعال، پیشنهادهای ذلیلانهای مطرح شده بود که از آن جمله است تلاش برای خلع سلاح حزبا... لبنان، شفافسازی تمامی فعالیتهای هستهای، دستبرداشتن از حمایتهای گروههای فلسطینی و... . در برابر این همه انفعال، از آمریکا خواسته شده بود از رفتار خصمانه خود با جمهوری اسلامی دست بکشد و در بیانیهای تصریح کند که ایران جزو محرور شرارت نیست». لری وملکنیسون - رئیس دفتر کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا- میگوید: از سوی دولت آمریکا پاسخ داشده شد: «چطور به خود اجازه میدهید چنین پیشنهاد گستاخانهای بدهید؟!» ارسال این نامه گرچه توسط رمضانزاده تکذیب شد ولی مقاله اخیر «دنیس راس» مشاور ارشد بوش پدر و پسر، فرستاده ویژه مکنتیون در مسائل خاورمیانه و مشاور خارجه باراک اوباما که در شماره اخیر مجله نیوزویک به چاپ رسید، نه تنها نگارش و ارسال نامه دولت اصلاحات به جورج بوش را تأیید کرد؛ بلکه از نویسنده نامه -صادق خرازی، معاون وقت وزیر خارجه- نیز نام برد. دنیس راس بر این واقعیت انگشت میگذارد که «بیم ها و هراسها آنها را مجبور کرد دست به این کار بزنند.»(15)
مقام معظم رهبری که در چنین شرایطی با یک مشت مسؤول ترسو و منفعل در مجلس و دولت روبهرو شده بود، با همان صلابت و شجاعت وصفناشدنی و امامگونه در برابر زیادهخواهیها و شاخ و شانهکشیدنهای دشمن ایستادند و از تهدیدهای آمریکا خم به ابرو نیاوردند. معظمله همواره سعی میکردند با روحیهدادن به اینگونه افراد، آنها را از تصمیمگیری در حالت ترس بازدارند: «در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود؛ انسان مرعوب، اینطور است. جبن، هم عقل را از کار میاندازد هم عزم را. انسان مرعوب وجبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و اراده خودش را بهکار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمیدارد و یک قدم به عقب. این است که پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) در آن وصیت معروفشان فرمودند: «ولا تشاورن جباناً لانّه یضیّق علیک المخرج؛ با آدم جبان و ترسو در هیچکاری مشورت نکن؛ زیرا که گریزگاه و دریچه فرج را بر رویات میبندد. انسان وقتی که مرعوب نیست میتواند درست فکر کند و تصمیم بگیرد.» و در ادامه به مسؤولان مرعوب فرمودند: «اگر قرار است قدرتی این امکان و توان را پیدا کند که اخمهایش را درهم کند و بگوید من قوی هستم و میزنم و میبرم و میبندم، حواستان جمع باشد، انسان جا بخورد، این جاخوردن، حد یقف ندارد، شما این سنگر را عقب مینشینید، بعد یک مطالبه دیگری را مطرح میکنند؛ فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت بشناسید! باز همان فشارها و همان تهدیدها. به مجرد اینکه او را به رسمیت شناختید، باز یک درخواست دیگر مطرح میشود. اسم اسلام را از قانون اساسیتان بردارید! شما باید ذرهذره عقب بنشینید. این حدّ یقفی ندارد. من بارها این موضوع را به مسؤولان که دچار وسوسه و اهمههایی بودند گفتهام که حدّ یقف فشار آمریکا کجاست؟ آنرا مشخص کنید، که اگر به آنها رسیدیم، دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود؟» معظمله سپس خود، حدّ یقف آمریکا را مشخص کرده فرمود: «آنجایی است که اعلام کنید که ما اسلام، جمهوری اسلامی و حکومت مردمی را نمیخواهیم، هرکس که شما مصلحت میدانید بیاید در این مملکت حکومت کند. این حدّ یقف است، اول اسارت مملکت.»
خلف صالح حضرت اما(ره) در مورد سیاست و اقدامات انفعالی دولت اصلاحات در برابر آمریکا و موضوع محور شرارت خواندن ایران فرمودند: «شعارهایی درست میکنند، ایران را در محور شرارت گذاشتهاند، فلان کارها را بکنیم تا ما را از محور شرارت بردارند! این شد حرف؟! غلط کردند گذاشتند که حالا بخواهند بردارند. دوباره هر وقت لازم شد، ما را در محور شرارت میگذارند.» معظمله با یادآوری قسمتی از تاریخ پادشاهان صفوی و عقبنشینیهای شرمآگین آنها فرمودند: «اگر شاه سلطانحسین صفوی به جای اینکه دروازههای اصفهان را به روی مهاجمان باز میکرد و بعد از ورود مهاجمان هم به دست خودش، تاج شاهی را روی سرشان میگذاشت، فکر میکرد که اگر به فکر خودم هستم، یک جان بیشتر ندارم و اینقدر هم عمر کردهام، مگر دیگر چقدر عمر خواهم کرد؟ اگر به فکر مردم هستم، که در صورت تسلیمکردن شهر اصفهان، بلایی بر سر مردم خواهد آمد که از بلایی که در صورت جنگیدن با مهاجمان بر سرشان میاید کمتر نیست، هرگز شهر را تسلیم نمیکرد. تاریخ اصفهان را نگاه کنید. بعد از آنکه مهاجمان وارد اصفهان، کاشان مناطق مرکزی ایران، فارس و مناطق دیگری شدند چه بلایی بر سر مردم ایران آوردند و پس از تسلیمشدن مردم چه کشتاری کردند. مهاجمان نگفتند چون خودتان تسلیم شدید، پاداشتان این است که همهتان در امن و امان زندگی کنید.»(16)
معالاسف نصایح و سفارشهای مقام معظمرهبری در این جمعیت مرعوب تأثیری نگذاشت و روند عقبنشینی از مواضع اصولی تا آخرین روز استقرار دولت اصلاحات ادامه یافت بهگونهای که در موضوع انرژی هستهای بهرغم تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت بازگشایی سایتهای قفلشده، در دولت دکتر احمدینژاد بود که بهرغم تهدیدها و فشارها، سایتها یکی پس از دیگر بازگشایی شد و غنیسازی اورانیوم بهطور رسمی کلید خورد. این موضوع بهاندازهای شفاف و روشن است که سازمان نامشروع مجاهدین در بیانیه اسفندماه خود در سال 85 بهصراحت به آن اعتراف میکند! درست به همین جهت است که مقام معظم رهبری همواره درباره حاکمیت مجدد امثال شاهسلطان حسین صفویها هشدار میدهند و آنرا برای کشور و نظام خطرناک میدانند.
ادامه دارد
پی نوشت ها
1. سخنرانی در جمع هیأت دولت، 2/6/87
2. همان
3. اعتماد، 28/7/81، ص سیاسی
4. ماهنامه گزارش، 15/3/82، ص14
5. یاس نو، 2/2/82، ص2
6. کیهان، 4/10/81، ص2
7. یاس نو، 2/2/82، ص2
8. وسوسه شیطانی، ص319
9. کیهان، 27/11/80، ص2
10. نوروز، 28/11/80، ص1
11. همشهری، 2/12/80، ص1 و 18
12. علیرضا نوریزاده، هفتهنامه صبح صادق، 16/12/80، ص2
13. حیات نو، به نقل از کتاب وسوسه شیطانی
14. سایت اینترنتی نیوزگویا، 4/3/82
15. سایت استقامت به نقل از روزنامه وطن امروز
16. سخنرانی معظمله در جمع نمایندگان مجلس ششم
در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) :
قانونیشدن آموزش «شیطانپرستی» در مدارس آمریکا
اخبار
وحشت در سرزمینهای اشغالی
نگاهی به مبدا شکلگیری توئیتهای رادیکال
اعتماد به آمریکا در روابط بینالملل معنی ندارد
تشریح اقدامات اقتصادی دولت سیزدهم از سوی خاندوزی:
مرکز توطئه و شرارت صهیونیستها هدف موشک های نقطه زن سپاه قرار گرف
پیام رهبرانقلاب به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در ارو
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 241 کل بازدید :2510102
خبرهای این وبلاگ گزیده اخبار دیگر سایتهاست و به صورت لینک منعکس می گردد.
نیمه دوم سال 86
سال 87
سال 88
بهار 89
تابستان 89
پاییز 89
زمستان 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
اسفند 92
بهمن 92
دی 92
آذر 92
مهر 92
شهریور 92
مرداد 92
تیر 92
خرداد 92
اردیبهشت 92
فروردین 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
تابستان 93
بهار 89
پاییز 93
زمستان 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
پاییز 95
زمستان 95
بهار 96
تابستان 96
پاییز 96
زمستان 96
بهار 97
تابستان 97
زمستان 97
پاییز 98
بهار 99
پاییز 99
زمستان 99
بهار 0
تابستان 0
زمستان 0
بوی سیب
سایت دفتر مقام معظم رهبری
خبرنگار مسلمان
خانواده
خبرگزاری قرآنی
کیهان
فارس
نشریه پرتو سخن
سایت حزب الله لبنان
کیهان
هم اندیشی
باقر نیوز
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
سحر نیوز
اخبار قضایی
اخبار اجرایی
اخبار مجلس
بیداری اسلامی
جبهه پایداری
وبسایت کریمی قدوسی
سایت مسافت یاب